top of page
Search
  • Writer's pictureKousar Hospital

از خانواده کشیش تا جراحی در ایلام / ماجرای امیلیا دکتر تازه مسلمان فلیپینی

Updated: Oct 8, 2018

امیلیا عبداللهی و در اصل Conanan فامیلی‌ام بود سال‌های حوالی جنگ جهانی در سال ۱۹۴۴ شور فیلیپین به دنیا آمدم.


رهیافتگان – مهین داوری/ دکتر امیلیا عبدالهی، فیلیپینی، متخصص زنان و زایمان است. وی مدت ۳۳ سال است که با عشق و علاقه، مشغول طبابت و خدمت‌رسانی خالصانه به ایرانی و به ویژه ایلامی هاست! وی علاوه بر دریافت لوح‌های متعدد به عنوان پزشک نمونه استانی و کشوری، به سبب افتتاح و راه‌اندازی اولین بیمارستان و زایشگاه خصوصی- تخصصی زنان و زایمان در منطقه غرب و به تبع آن، جذب ۱۲۰ نیروی پزشکی و خدماتی، به عنوان کارآفرین برتر در سالهای متوالی از طرف ارگانهای مختلف برگزیده و معرفی شده است. اول شهریور و روز پزشک را بهانه‌ای یافتیم که با وی به گفتگو بنشینیم که در پیش می‌خوانید

* خانم دکتر از خودتان بگویید،چند سال دارید و زاده‌ی کجایید؟

(مکثی کوتاه و بعد لبخند) ؛ امیلیا عبداللهی و در اصل Conanan فامیلی‌ام بود سال‌های حوالی جنگ جهانی در سال ۱۹۴۴ شور فیلیپین به دنیا آمدم.

*زاده‌ی کشوری با فرسنگ‌ها فاصله با ایران و بعد ایلام، کی و چطور به ایلام راه یافتید؟

– فاصله فقط عدد و رقم را نشان می‌دهد مهم نزدیکی فرهنگی است فیلیپین کشوری همچون ایران دارای فرهنگی شرقی و آسیایی است به نظرم یک ایرانی یا فیلیپینی به خاطر فرهنگ شرقی‌اش که آمیخته با سادگی و صمیمیت است به راحتی می‌تواند در هر کجای این دنیا، بدون ذره‌ای احساس بیگانگی، با دیگران ارتباط برقرار کند و مهم‌تر این که به ایفای نقش اجتماعی بپردازد.من هم سال ۱۳۵۶ به دنبال دعوت بین‌المللی  کشور ایران از پزشکان برای فعالیت پزشکی و طبابت ، به ایران آمدم آن زمان پزشک عمومی بودم و دو سال دوره‌ی تحصیلی تخصصی زنان را گذرانده، موفق به کسب دیپلمه‌ی زنان و زایمان شدم در سال ۵۷ با یک مرد ایرانی  ازدواج کردم مرد ایرانی ایلامی. پس از ازدواج برای ادامه‌ی تحصیل به اتفاق به کشور فیلیپین برگشتیم و آن زمان تخصص زنان و زایمانم را به پایان رساندم و البته دوره‌ی تکمیلی آن را در دانشگاه تهران گذراندم. 

*شما مسیحی بودید، صرف ازدواج با یک مرد ایرانی  شما را مجبور به پذیرش دین اسلام کرد یا…

– (حرفم را ناتمام، قطع می کند) اجباری در کار نبود، اصلا تحکم و فشاری در کار نبود پذیرش دین اسلام برای من، دلخواسته، شیرین و لذت‌بخش بود اصلا برایم قابل تصور نیست که هم‌کیش و هم‌آیین شوهرم که خیلی دوستش دارم نباشم، من با وجود مسیحی و کشیش بودن خانواده و عمویم، پس از ازدواج، خودم تصمیم گرفتم که مسلمان شوم مسلمانی که دین و اعتقاداتش را بشناسد. به همین خاطر قبل از پذیرش، به مطالعه‌ی کتب مذهبی‌ای که مرحوم آیت‌الله حیدری به شوهرم معرفی کرده بود پرداختم و بسیار خوشحالم که با بصیرت و دانش از مسیحیت به دین اسلام وارد شدم.

* (ناخود آگاه زبانم به تحسین او گشوده می‌شود) چه ایمان آوردن آگاهانه‌ای! از نوع ارتباط خود با امامان و بزرگان دین اسلام بگویید، تا الان پیش آمده که از آن‌ها در مواقع دلتنگی و یا گرفتاری کمک بخواهی؟

– (ابتدا منظورم را متوجه نشد پس از توضیحی با بیانی ساده‌تر، سرش را به نشانه‌ی تصدیق تکان داد) و گفت: من زیاد مشهد می‌روم علاقه‌ام به امام رضا (علیه السلام) شدید و ناگفتنی است من همیشه با زبان خودم با او حرف می‌زنم؛ زبان تگالوگ. اصلا اگر امام رضا (علیه السلام) دوست نداشته باشد هیچ کس نمی‌تواند حتی یک حرف بر زبان بیاورد چه رسد که به زیارتش برود و یا از او کمک بخواهد. من خیلی زیاد با امام رضا (علیه السلام) درددل می‌کنم و امیدوارم که به من اجازه‌ی درددل داده باشد. من چرا گریه می‌کنم اشکم سرازیر می‌شود وقتی از او می‌گویم.

* (بغض گلویم را فشار می‌دهد اما باید به خودم مسلط باشم)، این تخصص از آن جایی که با زندگی انسان‌ها ارتباط مستقیم دارد به نظر باید، آمیخته با سختی و استرس‌های بسیار است، طور نیست؟ از سختی‌ها و شیرینی‌های این تخصص بگویید، چگونه سختی‌ها را برخود هموار می‌کنید؟

– بله، به محض مواجه با یک مشکل؛ مثلا تماس تلفنی از بیمارستان که حاوی پیامی مبنی بر وخیم بودن حال مادر باردار و یا نوزادش است ناخواسته حالم دگرگون می‌شود و زود و سریع، همزمان که در حال پوشیدن لباس و ترک منزل هستم تمام ثانیه‌ها تا رسیدن به بیمارستان تحلیل علمی و پزشکی در ذهن انجام می‌دهم که به محض رسیدن بر بالین بیمار، بدون تلف شدن زمان، بهترین راه حل و درمان را به اجراء بگذارم و آن زمان که رهایی و خنده‌ی رضایت‌آمیز مادر را می‌بینم و یا نوزاد را از خطر نجات می‌دهم آرامش می‌گیرم و این آرامشی غیرقابل توصیف است.

* از انجام جراحی های زایمان در شرایط غیراستاندارد دوران جنگ که امکانات پزشکی و بهداشتی کم بود بگویید.

– من زمان جنگ هم در درمانگاه‌های صحرایی مشغول کمک‌رسانی پزشکی و حتی گاه جراحی‌های زایمان را با کمترین امکانات انجام می‌دادم، اصلا توقع اینکه باید این وسیله پزشکی و یا بیمارستان با امکانات فلان و فلان باشد در آن زمان منطقی نبود، باید به همان چیزی که بود کنار می‌آمدیم شرایط اضطراری، ناز کردن و نق زدن را برنمی‌تافت، من تنها به درمان بیمارانم فکر می‌کردم، به اینکه یک نوزاد را سالم به آغوش مادرش بسپرم  و این حس، به گونه‌ای در من عجین است که حتی در مواقع جراحی که گاه حمله‌ی هوایی و بمب‌باران می‌شد ماندن بر بالین بیمار را برفرار و پناه گرفتن ترجیح می‌دادم ، چون من سوگند خورده‌ام که همواره اول حال بیمار را دریابم و بعد خودم.

* (رضایت و صداقت را از نگاهش می‌خوانم)، بسیار خوب! در اولین لحظه‌ی به دنیا آمدن و دیدن نوزاد، معمولا چه چیز نوزاد برای شما جالب است و آیا هیچ پیش آمده که در نگاه اول، مرور ذهنی از آینده‌ی آن کودک برایتان مجسم شود؟

– (سوالم برایش جالب است انگار در ذهنش دنبال کلمه می‌گردد می‌خندد)، خیلی و بیشتر مواقع همیشه به محض احساس گرمای بدن نوزاد، دستانم داغ می‌شود در درونم حس عجیبی بیدار می‌شود و آن هنگام که صدای گریه‌ی نوزاد، با ضرب آرام پشت دستی‌ام، نوید زندگی را به گوش من و مادر می‌رساند با او از آینده‌اش می‌گویم، من با همان ضربه‌ی کوچک به او این مفهوم را منتقل می‌کنم که تو دخترکم و پسر نازنینم! باید خوب باشی و گاه در گوشی و در دلم با آن‌ها حرف‌هایی رد و بدل می‌کنم که نمی‌دانم و نمی‌توانم بگویم که آن لحظه بین ما چه می‌گذرد.

* (بسیار حس و حال عجیبی است اما متاسفانه برایم قابل درک نیست)، برای شما پیش آمده است که پس ازچندین سال، روزی با فردی روبرو شوید که مثلا بیست سال پیش با دستان شما پا به عرصه این دنیا گذاشته باشد  در این مواقع چه حسی در شما ایجاد می شود؟ و برخورد آن فرد با شما چگونه است؟

– ­(خوشحالی از ته دل)، بسیار پیش آمده که نوزاد بیست سال پیش، الان در لباس پزشک و یا ورزشکار موفق استانی و مسوول یک بخش اداری به بیمارستان مراجعه می‌کند. پس از گفتگو و آغاز کلام، ناخوداگاه با او احساس نزدیکی می‌کنم و به محض شنفتن نام و نشانی از او، از شادی در پوستم نمی‌گنجم به طور متقابل، آن‌ها هم به من ابراز علاقه و شادی می‌کنند

 در هنگام به دنیا آوردن کودک غیرطبیعی و با سندرم خاص، چه حالی می‌شوید در این مواقع  چه نوع رفتاری در مواجهه با این اتفاق در پیش می‌گیرید؟

– (چهره‌اش درهم می‌شود و با لحنی غمگین) می‌گوید که از به دنیا آوردن نوزاد ناقص همواره اولین جمله‌ای که ذهنم را درگیر می‌کند ابتدا این سوال است که چرا این طور شد؟ نکند که از جانب من اشتباهی رخ داده است و چرا این مادر باید بچه‌ای ناقص را صاحب شود. این فکرهای جرقه‌ای و از شدت ناراحتی در ذهنم ایجاد می‌شود اما پس از دقایقی که با خودم خلوت می‌کنم می‌بینم که  باید مادر را دلداری داد و البته رو راست و صادقانه به او می‌گویم که اگر نکات پزشکی و مشاوره‌ای را قبل و حتی بعد از بارداری رعایت می‌شد ضریب ناقص‌الخلقه بودن نوزاد پایین می‌آمد و هر چند بسیار پیش آمده رعایت آن نکات صورت گرفته اما بی‌رضای  خدا هیچ چیز سالم و یا حتی ماندگار نخواهد ماند. پس به مادر نوزاد ناقص یا مرده می‌گویم که  به خودش خرده نگیرد و تسلیم امر او شود.

* با مادران بارداری که دارای جنین ناقص و غیرطبیعی هستند چه نوع رفتاری در پیش می‌گیرد  هیچ پیش آمده که به آنها پیشنهاد سقط آن جنین ناقص را بدهید؟ اصلا نظر شما درخصوص تصویب قانون اجازه سقط جنین چیست؟

– (اول منظورم را بد متوجه می شود برآشفته و عصبانی) می‌گوید در مدت سی وسه سال طبابتم راضی به گرفتن جان هیچ نوزادی نشده‌ام و افتخار می‌کنم که با وجود  فراوانی وسوسه‌ها، همواره در مواجهه با این موارد برخوردی قاطع داشته‌ام و حتی درخواست کننده‌ی سقط جنین را بی‌رو دربایستی از مطبم به بیرون هدایت کرده‌ام، اما خودم در مواردی که براساس آزمایش و سونوگرافی به این تشخیص برسم که جنین دچار نقص عضو شدید است بدون کتمان و اغماض مادر را در جریان مشکل حاد ذهنی و جسمی جنین می‌گذارم و باز بدون پرده‌پوشی و شاید به نظر مادر، با بی‌رحمی، پیشنهاد سقط آن جنین ناقص را می‌دهم. حال تصمیم نهایی را مادر و پدر خواهند گرفت.

* به یقین؛  آگاهی و شناخت زنان باردار از معایب و محاسن سزارین و زایمان طبیعی می‌تواند یکی از عوامل انتخاب درست نوع زایمان توسط زنان باشد شما به عنوان متخصص زنان و زایمان از معایب و محاسن انواع زایمان‌ها بگویید.

– (سوالم را که کامل گوش کرد سرش را به نشانه‌ی تایید بالا و پایین می‌برد) و می‌گوید سزارین عمل جراحی با بیهوشی عمومی است و بیهوشی عمومی عوارض بد خود را دارد اما زایمان طبیعی در شرایطی طبیعی و به دور از بیهوشی اتفاق می‌افتد وجه تشابه این دو نوع زایمان در درد کشیدن است. در زایمان سزارین، زن پس از به هوش آمدن، باید درد ناشی از شکاف و بخیه را تحمل کند و گاه حدود یک ماه این درد را با خود به همراه دارد. اما در زایمان طبیعی، به محض ورود نوزاد به این دنیا، به طور عجیبی، درد متوقف می‌شود و مادر با آغوشی باز از نوزاد خود پذیرایی می‌کند اما زائوی سزارینی، به دلیل درد شدید، حوصله‌ی کافی برای شیردادن و نوازش نوزاد خود ندارد.

* (مکث کوتاه وی مرا به پرسیدن این سوال وا داشت) تصدیق می‌کنید اغلب زنان باردار به دلیل دردهای طولانی و شدید زایمان طبیعی، به ناچار راضی به عمل سزارین می‌شوند. آیا راههایی برای کاهش درد زایمان طبیعی هست؟ انجام نرمش و ورزش‌های دوران بارداری و یا حضور همدلانه‌ی همسر در اتاق زایمان می‌تواند مقداری از درد این نوع زایمان را کاهش دهد؟

– (با تردید البته لبخندی پرمعنا) گفت: پیاده‌روی و نرمش‌های ملایم و آرام در داشتن زایمانی کم دردتر مؤثر است به خصوص راه رفتن در استخر آب، ورزشی مناسب برای زن باردار است ولی به طور کلی،  درد زایمان طبیعی به صورت تلقینی از مادران به دختران منتقل می‌شود و تکرار این جمله‌ی:  «دخترم نمی تواند درد شدید زایمان طبیعی را تحمل کند»، ناخودآگاه دختر را به سمت انتخاب زایمان سزارین می‌کشاند. حضور همسر در اتاق زایمان، مطمئنا موثر و آرام‌بخش برای زن در حال زایمان است اما استریل و بهداشتی وارد شدن شوهر و عدم دخالت وی در وظیفه‌ی کادر جراحی بسیار مهم‌تر است. پس حضور پاکیزه و همدلانه‌ی شوهر، مطمئناً می‌تواند مقداری از درد زایمان را کاهش دهد.

* نظر شما در خصوص بارداری و زایمان‌های جدید چیست؟ مثلاً زایمان در آب؟

– (اندکی به فکر فرو می‌رود) زایمان در آب هنوز در ایران به نظر من به اندازه‌ی کافی تجربه نشده است این نوع زایمان نیازمند شرایط و امکانات خاص خود با کادر پزشکی و پرستاری مجرب است، ما برای  رسیدن به شرایط استاندارد این نوع زایمان، نیازمند تامل و تجربه‌ی بسیار، در زمان طولانی‌تری هستیم و باید از دانشگاه‌ها شروع شود.

* با توجه به سابقه‌ی طولانی طبابت در حوزه‌ی زنان و زایمان بیماری شایع در زنان چه نوع بیماری است و توصیه‌ای که برای پیشگیری و درمان آن بیماری دارید چیست؟

– ریشه‌ی اغلب بیماری‌های زنان، در عدم رعایت بهداشت خلاصه می‌شود و این عامل، زمینه‌ای برای مبتلا شدن زنان به بیماری عفونت دهانه‌ی رحم به حساب می‌آید و بیماری شایع دیگر، سرطان سینه است. پس فقط و فقط  با رعایت بهداشت و انجام آزمایشات دوره‌ای پاپ اسمیر می‌توان با این بیماری‌ها مبارزه کرد.

* آیا تخصص‌تان که به نوعی واسطه‌ی بین شما و پروردگار است توانسته در تقویت اعتقاداتان مؤثر باشد، به زبان ساده‌تر؛ نوزاد مخلوق دستان پروردگار است و شما به عنوان متخصص و جراح اولین کسی هستید که با مخلوق خدا دیدار می‌کنی، این به نظرم لطف پروردگار به شماست اصلاً این موضوع توانسته ارتباط شما را با خداوند محکم‌تر کند؟

– (ملتمس و آرام با چشمانی اشک‌آلود) می‌گوید: اول لطف خدا! بعد من که تنها وسیله به حساب می‌آید، فقط خدا و خدا! تا او نخواهد هیچ چیز وجود نخواهد داشت، من کسی نیستم جز مخلوقی که لطف پروردگار شامل حالش شده و او رضایت داده که من اولین کسی باشم که مخلوقش را تا رسیدن به این دنیا همراهی کنم. من معتقدم حتی لحظه و ثانیه‌ی تولد نوزاد از قبل بیش‌بینی شده است و به همین خاطر هرگز و هیچ  وسیله‌ی پزشکی و یا مشکلی، نمی‌تواند کوچکترین تأخیر و یا تغییر در زمان تولد نوزاد ایجاد کند.   

* انگیزه و جرقه‌ی اولیه تاسیس بیمارستان و زایشگاه کوثر به چه زمانی برمی‌گردد؟

– امکانات اندک و درمانگاه‌ها و بیمارستان‌های اغلب غیر استاندارد شهر ایلام در سالهای دور و نزدیک، بسیار برایم رنج‌آور بود. تمام مدت طبابتم در آن بیمارستان‌ها، دلم به حال زنان باردار و و نوزادان می‌سوخت. چرا که به نظرم، این دو خیلی بیشتر از بقیه به مراقبت‌های ویژه نیاز دارند و همین موضوع، انگیزه‌ای قوی در من ایجاد کرد که پایه اولیه این  پروژه،  را به دنبال استقبال خوب مردم از زایشگاه خصوصی ۱۰ تخته‌ی ما در ساختمانی استیجاری بود بگذاریم پس از آن، تصمیم گرفتم که اولین بیمارستان و زایشگاه تخصصی کوثر را با پشتوانه‌ی ارثیه‌ی پدری و سرمایه همسرم در منطقه‌ی غرب، در شهر ایلام در سال۷۳  بگذارم. ساخت این مرکز پزشکی در مساحتی بالغ بر ۶۰۰۰ متر مربع، با بخش‌های اورژانس، رادیولوژی، اتاق عمل، داروخانه، آزمایشگاه، پذیرش، زایشگاه و اداری ۸ سال طول کشید  و ۲۲ بهمن ۱۳۸۱ افتتاح و به بهره برداری رسید.

* گویا تمام پرسنل این بیمارستان را دختران و زنان تشکیل می‌دهند؟

– (تایید از سر رضایت) و بعد جواب داد بله ۹۵ درصد کادر پزشکی، پرستاری، پرسنل اداری و خدماتی این بیمارستان را، زنان و دختران این دیار تشکیل می‌دهند که در مجموع این بیمارستان  با ۱۲۰ کادر پزشکی، پرستاری، پیراپزشکی و نیروی خدماتی، هر روز مشغول ارائه‌ی خدمات درمانی و پزشکی به شهروندان ایلامی است.

* (سزاست که کار نیک و پسندیده‌اش را تحسین گفت) به یقین خداوند این حرکت انسان دوستانه را بی‌اجر و مزد نخواهد گذاشت، آفرین بر همت و دلسوزی متعهدانه‌ی شما! به نظر تاسیس بیمارستان در کاهش نرخ بیکاری و حتی نرخ فقر در استان موثر بوده است، آیا هیچ از شما به خاطر این موضوع تقدیر شده است؟

– بله، خوشبختانه همیشه مورد لطف و تقدیر سازمان‌ها و ارگان‌های مختلف قرار گرفته‌ام، از جمله از طرف انجمن زنان مدیر کارآفرین در سال ۸۳ به عنوان کارآفرین برتر کشوری برگزیده شدم. همچنین مقام اول کارآفرین در حال رشد از طرف استانداری و اداره کار و امور اجتماعی را در سال۸۵ کسب کردم و دریافت لوح های متعدد از طرف کمیته امداد حضرت امام (ره)، تامین اجتماعی، دانشگاه علوم پزشکی، بیمه خدمات درمانی، نیروهای مسلح و سازمان نظام پزشکی از الطاف مسوولان این استان به من است. البته از طرف سفیر جمهوری فیلیپین به عنوان فیلیپینی کارآفرین  خارج از کشور لوح تقدیری نیز دریافت کردم.

* در مجموع به طور تقریبی، چند نوزاد با دستان شما به این دنیا قدم گذاشته اند ؟

– (خنده‌ای از ته دل و با شعف تمام می‌گوید) که خیلی زیاد! اما نمی‌دانم چند نوزاد، شاید در مدت سی و سه سال به صورت تقریبی، ماهی ۲۰ تا ۲۵ نوزاد، حال خودتان محاسبه کنید، شاید جمعیت یک شهر را تشکیل دهند.

*کلام آخر،اولین گریه‌ی نوزاد؟

– اولین گریه‌ی نوزاد یعنی تنفس عمیق و طولانی، یعنی رهایی از دنیایی تنگ و کوچک، اولین گریه‌ی نوزاد همان نفس آزاد و صدای رهای زندگی ست!


8 views0 comments
Post: Blog2_Post
bottom of page